۱۰.۰۵.۱۳۹۰

سادوخ و همکاران





چه کسی جشن را به هم ریخت؟ و چرا؟
سادوخ و همکاران، پرده از راز این معما برخواهند کشید و به ابهامات پاسخ خواهند گفت.
سادوخ کیست؟
مرد. سی و چهار ساله.
از هجده سالگی، بی‌وقفه و هر شب خواب می‌بیند که دخترکی دل‌آرام با یک دست نوازشش می‌کند و در دست دیگر، شمشیری مرصع (به زر و زمرد و لعل و مروارید و مینا) می‌چرخاند.
برای خواب سادوخ تعابیر متفاوتی تبیین شده است:
یک. سادوخ در حال نوازش شدن دوشقه خواهد شد و دل‌آرام از خون او می‌نوشد.
دو. سادوخ سر خواهد باخت اما رخ از روی ِ دل‌آرام شمشیرزن نخواهد گرداند. (دل‌آرام به او خواهد خندید و شمشیر را به غلاف کمر خود خواهد آویخت.)
سه. سادوخ در حال ورود به بطن دل‌آرام، شمشیری مرصع را در بطن خود حس خواهد کرد.
چهار. سادوخ حکمت خواهد یافت و در جشنی عمومی، از بالای درختی، بر سر مهمانان، رقاصان و مداحان بول کرده، محاکمه شده و شقه شقه خواهد شد.
پنج. سادوخ به زیبارویی دل خواهد بست (که در منظر همگان عجوزه‌ای‌ست) و از او صاحب اولاد بی‌شماری خواهد شد که او را دوشقه کرده و با مادر خود خواهند آمیخت. سادوخ در حال شقه شدن احساس بیچارگی و درد در شقه‌گاه خواهد کرد.
شش. سادوخ دوستانی از میان اجنه خواهد یافت، به قدرت و مرحمت آنان چند صباحی را در مکنت و امنیت به پایکوبی و دست‌افشانی خواهد گذراند اما در نهایت به دست ِ هم‌آنان (که سادوخی دیگر یافته‌اند) دوشقه خواهد شد.
هفت. سادوخ با لویناس آشنا خواهد شد (که به زعم ژاک ِ شالوده‌شکن: حکیمی‌ست درصدد ِ معرفی اخلاقی ناظر بر اخلاق) و از او کلامی خواهد شنید:
"ایده‌ی عشقی که در حکم خلط ِ میان دو موجود باشد یک ایده‌ی رمانتیک کاذب است. شور و شوق رابطه‌ی عاشقانه از واقعیت ِ دو بودن برمی‌خیزد و از اینکه دیگری مطلقا دیگری‌ست."
از شعف ِ درک این مطلب، نخست باورش، دوم روابط خصوصی و اجتماعی‌اش، و سپس جسمش دوشقه خواهد شد.
هشت. سادوخ امر مقدس را لمس خواهد کرد و مدتی بعد به کلی مفقود خواهد شد .سال‌ها بعد، بخشی از او در صحن یک امام‌زاده و بخشی دیگر در اتاق یک کشیش کشف خواهد شد؛ عضویش در فاحشه‌خانه، چند تار مویش بر شالی در تبت، روحش در زیتون‌بنی در اسرائیل، خونش جوهر کلمات ِ کتابی آسمانی و دندانش عصای رهبری را آراسته که حکم جهاد می‌دهد...
نه. نام سادوخ از صفحه‌ی روزگار محو خواهد شد. مردمان برای سهولت ِ تلفظ، پسرانشان را "سا" و دخترانشان را "دوخ" خواهند نامید.
ده. سادوخ رستگار خواهد شد اما به خاطر شدت درد و خون‌ریزی این را نخواهد فهمید.
سرنوشت سادوخ در تعابیر دیگر نیز مشابه ده مورد فوق‌ است که از ذکرشان می‌پرهیزم. نتیجه اینکه: جمیع خواب‌گذاران بر آنند که (به رغم صور گوناگون تعابیر) رویا یکی و تعبیر نیز یکی‌ست: نوازش شدن سادوخ امری‌ست احتمالی، و اما دوشقه شدن او در آینده‌ای نزدیک قطعی‌ست.
و اما دوش، بالاخره قاعده می‌شکند و سادوخ خوابی نو می‌بیند: دست دراز کرده است به سمت چیزی یا کسی که دیده نمی‌شود و انگشتانش را به سمت آن یا او می‌کشد اما هیچ به چنگ نمی‌آورد. خواب کش می‌آید و ناگهان شبحی در برابر سادوخ هویدا می‌شود: سادوخی دیگر، که انگشتانش را به سمت سادوخ نخست کشیده است. سادوخ از خواب می‌پرد و می‌اندیشید: سادوخ واقعی کدام است؟ آن‌که خواب می‌بیند؟ آن‌که سوژه‌ی خواب است؟ آن‌که همچون شبحی نابه‌هنگام رخ می‌نماید؟ یا آن‌که خواب را روایت می‌کند؟ یا سادوخ پنجم؟ کسی که تعبیر می‌کند: واضح است که تعبیر این خواب نیز چیزی نیست جز دو شقه شدن. معمای خون‌ریز اما این است: کدام یک شــقه خواهد شد؟ شاید سادوخ ششم: سادوخی که پنج سادوخ پیش از خود را درک کرده است و به بی‌نهایت سادوخ پس از خود می‌اندیشد. سادوخی که در جستجوی حقیقت است. آه، حقیقت، چه واژه‌ی به بازی گرفته شده‌ی ملموسی.
سادوخ دارای تحصیلات عالیه است (مثل همه). عضو جدید گروه ِ (مخفی ِ ) "کفج": کاشفان فروتن جرم. مسئولیت تیمی: گریز از ملال.
و همکارانش:
سرهنگ میم: مرد. چهل و سه ساله. خشمگین. مسئولیت تیمی: دعوت به آرامش.
یول ِ والامقام: مرد. پنجاه ساله. رئیس گروه. چست و چالاک. مسئولیت تیمی: جمع‌بندی.
جناب ِ دوشیزه: زن. چهل و شش ساله. معشوق ابدی ِ مرحوم هری کالاهان ِ فقید. خبیث اما مفید. مسئولیت تیمی: شامورتی‌بازی و دلبری.

در گزارش‌های بعد، شناختنامه‌ای از ویژگی‌ها و مهارت‌های همکاران ارائه می‌شود.
این وبلاگ محلی‌ست برای بررسی و ثبت پرونده‌ی "کسی که جشن را به هم ریخت".

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر